امتداد پردگیانی از باغ سکوت

امتداد خروشان دریدن پردگیانی از باغ سکوت من

امتداد پردگیانی از باغ سکوت

امتداد خروشان دریدن پردگیانی از باغ سکوت من

باید مطمئن می‌شدم افردای که اینجا میان کمتر منو میشناسن. حال و حوصله جواب دادن به اینکه چرا فلان‌جا فلان‌جور نوشته شده نبود.
این خود خود منم با کمترین ناراحتی از عواقب قضیه

آخرین مطالب

  • ۱۷ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۳۲ Mate
  • ۰۶ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۰۹ لحظه

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

الان من دارم با حبیب مینویسم.

ذوق فراوانی از خرید حبیب دارم.


من در دو سه سال گذشته زندگی مالی متفاوتی رو از لحاظ عدد و رقم نسبت به گذشته خودم گذروندم. فک کنم چیزی حدود ۱.۵ میلیارد حسابای شخصیم تراکنش زده. اما خوب برای خودم نبوده که. لذا من گرچه نسبت به اعداد و ارقام بزرگ خیلی راحت برخورد میکنم اما هرگز همچین اعدادی رو برای خودم نداشتم. یه بارم که داشتم همش خرج بابا و خانواده شد.

خرید حبیب اولین خرید بالای ۱۰ میلیون منه که کاملا برای راحتی شخصی انجام شده. و من ذوقی دارم به اندازه شلوار پاره‌ سر بازی آقای گل رشکلا در سن ۶ سالگی تااااااا لذت دیدن سر اون سمند لعنتی بابای رفیقم در سن ۹سالگی در مدرسه معرفت تاااااا خیلی چیزهایی که نمیشه گفت در بعد ۱۸. و چقدر داره حال میده. خیلی خیلی خیلی به کارم اومد.

درنده
۲۹ آذر ۹۷ ، ۱۶:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

عکس زیر رو با کپشن «انتخاب» به مجموعه عکس «ریرا» اضافه کردم.

درنده
۲۸ آذر ۹۷ ، ۱۷:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اینم دلم نیومد بگم
دلمم نمیاد بگم

ولی باید گفت


ویکتور هوگو یه جمله داره که مثلا جزو 3 4 تا جمله اصلی‌ای هست که منو تعریف میکنه

نقل به مضمون «دنیا جایگاه راستین است برای کسانی که با واقعیات دنیا آنگونه که هست مواجه می‌شوند، نه آنگونه که می‌خواهند»

من همه زندگیم مبنای همه تصمیم‌گیری‌هام همین جمله بوده. به همه با همین منطق مشورت دادم. با همه با همین منطق رفاقت کردم. اینجوری زندگی کردم.


الان کارم به جایی رسیده که باید اینو بنویسم تا به خودم یادآوری کنم که این جمله اساس زندگی منه.

درنده
۲۸ آذر ۹۷ ، ۱۷:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یک لحظه چمشت میخوره.
یک عمر میتونه پدرت دربیاد.


امام علی خوب میگفت که مدیریت نیمیش ندیدنه نیمیش بخشش. زندگی همینه.

و ریشه تمام این پستا و متنا و ... همین دیدنه. بخدا قصدم نبود که در معرضش قرار بگیرم. هیچ هیچ هیچ قصد و غرضی نبود.

اما دیدم دیگه. و استیل منطق من هم اینه که خوب حالا که دیدی میخای ازش استفاده نکنی؟ و این دیدن و دیتای حاصلش کیلومترها با ارزش‌های من مخالفه. ارزش‌هایی که بدون اونا یحتمل ثانیه‌ای زنده هم نمیمونم. چه برسه که بخام جایگزینشون کنم.


یک عمر با منطقم برای قلبم زندگی کردم، نمیخام به خاطر قلبم، با منطق اما بدون قلب به زندگی ادامه بدم.


و وای که اژدهای درون منو هیچکس هیچکس نمیشناسه. سگ مصبو مگه میشه کنترل کرد جز با اعتقاد و ارزش‌های انسانی. داره روشن میشه. چون دارن تغییر میکنن. نجنبم گندش یه راسته رو میگیره.


و چقدر نوشتن خوبه. چقدر خوبه. مطمئنم با این لپ تاپ جدید اینقدری مینویسم که خیلی زود از احساس زیاد و منطق زیاد خارج بشم و به یه چیز متعادلی برسم.


با تشکر

مرتضی

مدیرعامل  :))

درنده
۲۸ آذر ۹۷ ، ۱۶:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

من مدتیه فکر میکنم که عوض شدم. در اینکه عوض شدم هم شکی نیست. حالا سوال اینه که عوض شدن چیز بدیه؟ طبیعتا نه. یعنی من خودم نسبت به 2 سال قبل نزدیک به 179 درجه تغییر کردم. بحثم تغییرات چندماهه هست. اما حس میکنم این تغییرات کنترل‌شده نبوده. حالا شاید اصلا خوب بوده. و من دارم بیخود در برابرش مقاومت میکنم. یا اینکه نه، به درستی دارم جلوشو می‌گیرم.

هرچی که هست بخش منطقی و مسلط من داره پدر بخش احساسی رو در میاره که بیا، ببین چه گندی به ما زدی. و خوب سمت احساسی هم طبیعتا میگه چی میگی. تو ۲۵ سال مارو سرویس کردی مگه ما حرف زدیم. و منم این وسط نمیتونم داوری کنم.

حالا تو تمام این درگیریا و بحثا که من واقعا نمیدونم کدومشون چقدر راس میگه، یه اتفاقی در حد قتل خاشقچی بوجود اومد. همه نقشه‌هارو ریخت بهم. انقدری زشت هست که جز با نوشتن نتونم فراموشش کنم، اما انقدری زشت هست که نشه حتی بهش اشاره کرد. اما همه چی ریشه در مقایسه داره. 

درنده
۲۸ آذر ۹۷ ، ۱۶:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

جا نمیشه دیگه یا به سختی جا میشه


1 الی 10 - مسا‌ئل احساسی که مسلط هم نیستم خوب بهشون

11- حل مساله سهام‌ها

12- بحث جذب سرمایه شاپگرام

13- بحث توسعه شاپگرام

14- بحث دکس پی

15- بحث آب

16- حسابداری

17- دانش بنیانی

18- اوه اوه، مامان و بابا

19- درس و دانشگاه

20- دکتری

زهرمار

درنده
۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۰:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر