اینکه شبها با علی هستیم تا دیروقت صدای خانواده رو درآورده.
بودن با علی فواید فراوانی داره، بهترین دوست و برادر و مشاور نسبت به من و من هم همینا نسبت بهش
اما خوب بدیهای این مساله چیه؟
اگه بخام خوبیاشو بگم که یک عمر باید بگم ولی بدیاش چیاست؟
۱) به مطالعه نمیرسم. باورکردنی نیست من ماههاست کتاب نخوندم. مجله سیاسی هم نخوندم. هیچ چیز چاپی نخوندم. باورکردنی نیست.
۲) من بدون حرف و حدیث نی کم تمرین میکنم. بدون حرف و حدیث. یعنی فاجعه. خوب یا نباید برم یا باید مثل آدم برم. شبی ۱ ساعت وقت ندارم من؟
۳) نمیرسم بنویسم. خوب نمیرسم بنویسم. بارزترین جیزی که نمیرسم خوب بنویسم خاطرات روزانست. با این سبک نوشتنش نوشته نشه بهتره. نمینویسم دیگه فعلا تا یک فکر نهایی بکنم.
۴) تمرکز روی مسائل کلان ندارم. بالا بریم پایین بیایم من موقع خلوت خودم تصمیمات نهایی رو میگیرم. چون مرور برخی پایههای تصمیمگیریم اینقدری شخصی و عجیب و غریبه که نمیشه با ملت مطرحش کرد. نمیفهمن. یا بهم میگن تو دیوونهای یا چقدر فلانی. من وقت ندارم خلوت کنم جز قبل خواب. و خوب قبل خواب کی به کار فکر میکنه که من دومیش باشم؟ طبیعتا ذهن آدم هزارتا جا میره جز کار.
۵) همیشه یادم باشه که مورد ۵ رو نمیشه گفت. چال میشه بین من و علی.
ولی خوب یک اتفاق خوب این مدتها بعد از اومدن عمو حبیب، عکاسیکردن بیشترم بوده. و جالب اینکه بالاخره از فاز فقط سیاه سفید اومدم بیرون. و اینکه چقدر مغزم بیشتر کار میکنه برای ادیت و کپشنگذاری.
اینم آخرینش. باهاش حال میکنم. زمان و مکان گرفتن عکس رو نگیم قشنگتره اما زمان و مکان ادیتش: ۱ ژانویه ۲۰۱۹ - اتاق خواب
با کپشن «هبوط»