امتداد پردگیانی از باغ سکوت

امتداد خروشان دریدن پردگیانی از باغ سکوت من

امتداد پردگیانی از باغ سکوت

امتداد خروشان دریدن پردگیانی از باغ سکوت من

باید مطمئن می‌شدم افردای که اینجا میان کمتر منو میشناسن. حال و حوصله جواب دادن به اینکه چرا فلان‌جا فلان‌جور نوشته شده نبود.
این خود خود منم با کمترین ناراحتی از عواقب قضیه

آخرین مطالب

  • ۱۷ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۳۲ Mate
  • ۰۶ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۰۹ لحظه

مرور

جمعه, ۲۸ دی ۱۳۹۷، ۰۵:۰۲ ب.ظ

من زیاد مرور میکنم. هر چیزی روز هزار بار مرور میکنم. سبک من اینه. حتی موقع درس خوندن. اول یه دور کلیات رو میرم که همه چی دستم باشه و ذهنم روشن بشه که صفر تا صد داستان چیه. بعدش دیگه شروع میکنم به مرور و عمق‌دادن به چیزایی که میدونم. همیشه اول تو یه مساله کاری میگم تهشو بهم بگین که چی میشه در حالت‌های مختلف. که بدونم شوری داستان چقدره. بعد دیگه میگم حالا فلان سناریو رو بیشتر بازش کنید که بشه بهتر تصمیم گرفت.

کنترلی رو ذهن مرورگر خودم ندارم. یعنی وقتی بخاد مرور کنه میکنه. چه چیزهایی رو هم مرور میکنه. هرچیزی رو. از هر زمانی. در هر مکانی. نتونستم الگوی خاصی برای این پراکندگی ذهنیم پیدا کنم. وقتی مشغول یه کار بدون تمرکز میشم ذهنم شروع میکنه مرور کردن و بعضا یه چیزایی رو از ۱۰ سال قبل مرور میکنه.

من مرور کردنو دوس دارم. اصلا بدم نمیاد. رفته تو خونم. اما یه جاهاییش اذیت کنندست. اونم خیلی زیاد.

من عموما موقع مرور کردن ساکتم و دارم به یه آهنگ بی کلام ایرانی یا خارجی گوش میدم اما ناگهان یه دو سه تا جمله رو تا نصفه میگم و کلی حسرت میخورم. اینا همون جمله‌هایی هستن که باید در شرایطی که دارم مرورشون میکنم گفته میشدن اما به هردلیلی گفته نشدن و من نمیتونم با خودم کنار بیام که چرا نگفتمشون. یعنی طبیعیه آدم همه حرفای درونشو همه جا نزنه و هرگز اینقدر افسوس بابتشون نمیخوره. چون انتخاب خودش بوده. اما مشکلی که من دارم اینه که بعضی جملات رو تو کتم نمیره که چرا نگفتم و وقتی مرورشون میکنم شروع میکنم ناخودآگاه به گفتنشون با صدای بلند اما باز میفهمم که الان جاش نیست و ادامه نمیدم و یه افسوسی تو صدام هست. این خیلی اذیت کنندست.

چند وقت پیش داشتم وسایل قدیمیم که تو شرکت بود رو مرتب میکردم به یه دفترچه رسیدم که دغدغه‌های روزانه و شخصی و صورتجلسات و کلا افکارمو توش مینوشتم. هیچ نظمی نداره ولی خیلی چیزا توش بود. علی داشت ورق میزد و میخندیدیم تا اینکه به یه صفحه‌ای رسید و ازش گذشت. به صفحه که رسید من فهمیدم ایکاش اینو نمیخوند چون خیلی خصوصیه اما اونم به روی من نیاورد و رد شدیم. بعدها ولی یه تیکه انداخت که جا داشت. منو علی این حرفارو نداریم. ولی اون تیکه برای من سنگین بود. باید جوابشو خوب میدادم اما ندادم. گذشتم ازش. علی هم دید که سختمه رد داد و گذشتیم. ایکاش نمیدیدش. از اون روز تا الان من شاید ۱۰ بار این صحنه اومد تو ذهنم و هر بار میخام جواب بدم اما میبینم الان که دیگه جاش نیست و بهتره بحث هم دوباره باز نشه.

این حس خیلی سخت و بدیه.

من الانم درگیر کلی مرورم. مرورهایی که باعث میشه اتفاقات ریز هم تاثیر خودشونو تو تصمیم‌های بزرگ داشته باشن. امیدوارم بتونم درست هندلشون کنم.

پ.ن: روزی باید خیلی سخت و دردناک عذرش رو بخام. چه اولین بار سخت و دردناکی میشه برای اخراج‌‌کردن. سر این دیگه نمیشه فضا رو مهندسی کرد. باید بی‌مقدمه رفت و تمومش کرد. تیم یکدست‌تر لازمش یک رهبر سرحاله. شایدم چون کار من نیست مجبور بشم رهبری تیم رو بدم یکی دیگه. زندگی همش انتخابه.

پ.ن۲: درمورد تمدید قرارداد اینجا شاید تمصمیمم عجولانه باشه. داشتن یه همچین جایی نزدیک دانشگاه خیلی خوبه. شاید با سرمایه بعدی بتونیم واحد ۷ رو هم بگیریم. باید دید چه می‌شود. ایکاش همه چی اونجوری که فکر میکنم بشه.

پ.ن۳: خاطرات روزانه کولاکه. راضیم. راضیم از خودم. راضیم از حبیب. راضیم از روزهای پردغدغه و پرفکرم. خیلی آموزندست مرور این روزها. حتی همین الانش. تو خاطرات روزانه نباید اتفاقات رو فقط نوشت. تنها چیزی که باید ریز به ریز اتفاقاتش ثبت بشه ذهنه. اینکه چیا میاد تو ذهنتو میره. باقیش رو باید یه داستانی کرد و گفت و حواشیش رو هم نوشت. اما درمورد ذهن باید ریز به ریز افکار و دغدغه‌هات ثبت بشه. خیلی حال میده.

پ.ن۴: ایده‌هایی برای عکاسی دارم. نمیاد ولی این گوشی لامصب که. پولام داره خرج میشه این گوشی نیومده هنوز. امیدوارم همونجوری که انتظار دارم باشه و امیدوارم همونجوری که همه انتظار دارن من ازش محافظت کنم. اینو دیگه نباید به فنا بدم.

پ.ن۵: درمورد کمبود جا تو شرکت باید ایده‌ای زد. خیلی نمیتونم انتظار داشته باشم ملت بتونن بدون میز به کارشون ادامه بدن. اگه بتونم وام رو زودتر جور کنم و هیئت‌مدیره رو راضی کنم شاید یه نجار آوردم شرکتو یه صفایی بهش بدم. کارای پنجره شکسته هم عقب مونده. توجیه‌ نداره. یکم سر و سامون مالی دادم شروع میکنم به پیگیری پنجره شکسته. شرکت باید تر و تمیز و زیبا باشه. با این نجاری خیلی میتونیم به سمتش حرکت کنیم. امیدوارم زودتر بشه.


۹۷/۱۰/۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
درنده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی