امتداد پردگیانی از باغ سکوت

امتداد خروشان دریدن پردگیانی از باغ سکوت من

امتداد پردگیانی از باغ سکوت

امتداد خروشان دریدن پردگیانی از باغ سکوت من

باید مطمئن می‌شدم افردای که اینجا میان کمتر منو میشناسن. حال و حوصله جواب دادن به اینکه چرا فلان‌جا فلان‌جور نوشته شده نبود.
این خود خود منم با کمترین ناراحتی از عواقب قضیه

آخرین مطالب

  • ۱۷ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۳۲ Mate
  • ۰۶ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۰۹ لحظه

خیام

يكشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۴۱ ب.ظ

خیام رو تو مسجد رشکلا اولین بار باهاش آشنا شدم. پسرعموم رضا که زده بود تو خط روشنفکری و کتاب زیاد میخوند و هنوز روشنفکر دینی بود با گوشی موبایلش کل خیام رو برام دوره کرد. خیام خیلی رباعی نداره. شاید سر جمع چند صدتا میشه. راحت تو ۱ ۲ ساعت میشه خوندش.

من از همون اول رفت به خورد جانم. خیلی خیلی خیلی باهاش حال کردم. و اینکه رضا اومد و اینارو برام خوند حالشو بیشتر کرد.

بعد اون روز شاید ۳ ۴ باری کل خیام رو مرور کردم. 

از بین همه اون رباعی‌هایی که خوندم یکیشون خیلی چشممو گرفت. با کلیشون حال کردم اما این یکی بیشتر از همه رو من تاثیر گذاشت و تو ذهنم موند و به من طرز فکر خیام و فلسفه خیام رو بیشتر شناسوند.

همین رباعی که در تصویر زیر می‌بینید:



هم منطقش به اندازست هم شیطنتش هم سطح شاعریش هم ...

خیلی حال کردم در کل با این.


بعدها با ورود به دانشگاه و آشنایی با غزلیات سعدی و خوب سبقه طولانی که در مطالعه مولانا مخصوصا دیوان شمس داشتم باعث شد کمی خیام به فراموشی سپرده بشه. اما امروز موقع هدیه گرفتن باز هوس خیام کردم و کتاب رو باز کردم و مستقیم همین رباعی اومد. فهمیدم که ای دل غافل چقدر فاصله گرفته بودم. خود خیام هم ناراحت شده ظاهرا. این اتفاق خودش یه نشونه بود


ولی الان میتونم خیام رو بهتر بفهمم. به خاطر اینکه شعر خیام به وضوح شعر زمینیه و مثلا مشروب توش واقعا مشروبه. تا نخوری نمیتونی بگی که شعر داره چی میگه. و وقتی هم بخوری بازم نمیتونی بگی شعر چی میگه چون ممکنه بقیه نفهمن ولی تو خیلی بهتر درکش میکنی.


خوشحالم که با خیام حال میکنم. چون یه سری اصلا اینجوری نیستن و حس خوبی از خیام نمیگیرن. 


پ.ن: فشار در بلندمدت باعث فرسودگی میشه. باید فکری به حال این مساله کرد.

پ.ن۲: اشتباهی که سر جذب قبلی انجام دادیم نباید سر دفع فعلی انجام بدیم. این دفع اگر تغییری حاصل نخاد بشه باید انجام بشه.

پ.ن۳: امروز با امیری دو تا نظریه اخیرمو درمورد موسیقی بیان کردم. تعمیم جالبی داد. اولی رو که قبول داشت. قطعا هر سازی حافظه داره و در گذر زمان یه چیزی توش ذخیره میشه و این چیز میمونه. یعنی هربار که یک سازی زده میشه، اگر نوازنده خوب بزنه ساز حافظه چندهزار ساله پشتشو در اختیارش میزاره. اینو ازین میشه گفت که یه سری نوازنده که استاد ندارن و همینجوری میزنن و خودشون یاد میگیرن جوری ساز میزنن که شاید یه استاد چند صدسال قبل نمیتونه بزنه. یعنی ساز حافظه داره و توش میمونه. ساز یه موجود زنده هست و نباید هرکاری باهاش کرد. ساز میفهمه. دومی میگه که موسیقی به طور کامل با جغرافیا در ارتباطه. یعنی هر جغرافیایی تو خاکش موسیقی داره و همینو به نوازندگانش منتقل میکنه. اما امیری میگه موسیقی اثر فضا-زمانه. یعنی فضا و زمان یک جغرافیاست که روی موسیقی اثر میگذاره. چرا؟ چون موسیقی ناشی از رفتارهای انسانیست. یعنی موسیقی تقلیدیست از صداها و آواهایی که خود انسان تولید میکنه یا میشنوه. و چون در هر جغرافیایی یکسری صدا و آوای خاص فقط وجود داره پس موسیقی اون منطقه مال خودش میشه و به هر نوازنده‌ای که بخاد تو اون منطقه بزنه منتقل میشه. یعنی فضا و زمان روی موسیقی اثر میزارن و حافظه دارن و اینو منتقل میکنن. من کاملا موافقم. موید این مساله هم نوازندگانی هستن که خودشون خودکار موسیقی رو شروع میکنن. اگر عثمان محمد پرست رو شما ببینی خودش یه ساز گرفته رفته تو ۱۵ سال یاد گرفته. ۱۵ سال ساز زده همینجوری. و وقتی میاد تو جمع میزنه میبینی داره تو ردیف ایرانی میزنه. این از کجا یادگرفته دستگاه‌ها و گوشه‌های مختلف رو؟ طبیعتا از جغرافیا و طبیعت و فضا و زمانی که توش زندگی کرده. و اینجاست که اساتیدی مثل شجریان برای اصلاح برخی گوشه‌های خاص و کم‌کاربرد موسیقی میرن پیش این آدما. چون اینا دست اول از طبیعت گرفتن نه تحت تاثیر بایاس‌های یک استاد خاص. اینه که اساتید بزرگ میان و اصل گوشه رو میشنون و میرن پیادش میکنن. اینقدر این موسیقی که مستقیم از طبیعت و جغرافیا گرفته بشه ناب و بی ناخالصیه.

حالا نکته جالب چیه؟ هر هنری یک ظرفی داره. اون ظرف نگه‌دارنده یا holder اون هنر هست. مثلا برای نقاشی بومشه. اگر بوم نباشه که نقاشی رو نگه داره اگر شما کاملترین تخیل و تجهیزات رو داشته باشی نمیتونی هنرتو خلق کنی. بالاخره باید روی یک چیزی بکشیش. نمیتونی توضیحش بدی. شاید برای شعر این مساله واژگان باشد. ساخت شعر از واژه هست و بهترین مفاهیم اگر در لباس واژه در نیان شعر نمیشن. شاید برای تئاتر سن ظرف باشه. حالا برای موسیقی چیه؟ ظرف موسیقی چیه؟ ساز که نمیتونه باشه. چون ملت با دست و پاشون هم صدا در میارن. انسان هم نیست. چون موسیقی در طبیعت وجود داره. ظرف موسیقی زمانه. موسیقی روی زمان سوار میشه و زمانه که اگر نباشه بهترین موسیقی‌ها نواخته نمیشن و شنیده نمیشن.
و واقعا چیه این موسیقی؟ ساعت‌ها میشه درموردش صحبت کرد. امیری خیلی خوبه که اینا رو میفهمه و میاد باهات بحث میکنه و یه چیزی هم میزاره روش. چقدر تو این زمینه با علی فاصله داره. ایکاش علی هم بزنه تو نخ موسیقی کمی صحبت کنیم بیشتر درموردش. موسیقی واقعا زنده، پویا و ماوراییه. و زمان رو ببینید چیه که تنها محمل ممکن برای موسیقی میتونه باشه. باید به اندازه مفهوم زمان گسترده و پیچیده و پویا باشی تا بتونی همچین چیزی رو حمل کنی. وای که چیه این موسیقی.


پ.ن۴: و وای ازین شعر و شجریان
 

هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد

وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد


آن کس که دلی دارد آراسته معنی

گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد


گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد

ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد


آخر نه منم تنها در بادیه سودا

عشق لب شیرینت بس شور برانگیزد


بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت

بی‌مایه زبون باشد هر چند که بستیزد


فضل است اگرم خوانی عدل است اگرم رانی

قدر تو نداند آن کز زجر تو بگریزد


تا دل به تو پیوستم راه همه دربستم

جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزد


سعدی نظر از رویت کوته نکند هرگز

ور روی بگردانی در دامنت آویزد

۹۷/۱۰/۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
درنده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی